در عصر برده داری کاری نمی توان کردجز صبر و بردباری کاری نمی توان کرد با زخم های سطحی باید کنار آمدبا زخمهای کاری، کاری نمی توان کرد از دوستان بی شرم آبی نمی شود گرماز فرط بی بخاری کاری نمی توان کرد برگشته ایم آرام فعلا به صدر اسلامغیر از شترسواری کاری نمی توان کرد حتی اگر مصدق باشد رئیس جمهوربا نفت ده دلاری کاری نمی توان کرد امن و شراب بی غش، معشوق و جای خالیدر ساعت اداری کاری نمی توان کرد گفتی نمی توان کرد گفتیم می توان کردحق با شماست آری کاری نمی توان کرد مسلم حسنشاهی راویز بخوانید, ...ادامه مطلب
تا به دست باد میریزند گیسوها به هممیخورند از لرزش بسیار، زانوها به همنیست در دنیا پلی از این شگفتانگیزترمیرسد با یک نخ باریک، ابروها به همچشمها دریا و ابروها دو تا قوی سیاهاخم کن نزدیکتر باشند ا, ...ادامه مطلب
آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت زهرا همیشه داشت که چون خود مثل نداشت از این جهت شبیه به پروردگار بود که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت حتی اذانِ حیّ علَی الغربت علی بی ذکر نام فاطمه خیرالعمل نداشت شیعه دلش چنین ز غمِ در نمی شکست مانند مرتضی اگر این خانه یل نداشت هر چند سومین پسرش را بدون شک در اوج عرش داشت ولی در بغل نداشت سوگند می خورم به خود نام فاطمه زهرا اگر شهید نمی شد اجل نداشت مهدی رحیمی, ...ادامه مطلب
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمممن بیچاره لطف آشکارت را نمی فهممتو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتیبه دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهممزیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است"اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم"تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانیمن از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهممبه جای , ...ادامه مطلب
تنم در وسعت دنیای پهناور نمیگنجدروان سرکشم در قالب پیکر نمیگنجدمرا اسرار از این گفتهها بالاتر است، امّابه گوش خلق، از این حرف بالاتر نمیگنجدبه سینه دست نادانی مزن ارباب دانش رااگر علمی تو را در مخزن باور نمیگنجدعجب نبوَد که این خوابیدگان را نیست بیداریاذان صبح اندر گوشهای کر نمیگنجدمرا خواب آ, ...ادامه مطلب