در باز شد

ساخت وبلاگ

پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۵ ق.ظ

ادخلوها بسلامٍ آمنین... در باز شد
از میان جمعیت راهی به این سر باز شد

در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین
هر زمان که یارضا گفتیم، معبر باز شد

اول نامش که آمد بر زبانم سوختم
در دلم بال صد و ده تا کبوتر باز شد

از صدای گریه‌ی زن‌ها یکی واضح‌تر است
خوش به حالش بعد عمری بغض مادر باز شد

دار قالی... پنجره فولاد... مادر سال‌ها
بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد

نان حضرت، آب سقاخانه، اشکی پر نمک
سفره‌ی یک شعر آیینی دیگر باز شد

مادر از باب‌الرضا رد شد، به من رو کرد و گفت:
بچه که بودی زبانت پشت این در باز شد

محمدحسین ملکیان

کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 22:36