غم فقط مهمان اوست

ساخت وبلاگ

در دل تاریک زندان غم فقط مهمان اوست
این میان چیزی که روشن می‌شود ایمان اوست

آهن دل‌سنگ را هم کرده پابند خودش
از ارادت این همه زنجیر آویزان اوست

مانده‌ام با خود کدام از این دو زندانی‌تر است؟
او که زندانی‌است یا آن‌کس که زندانبان اوست؟!

این همان خشم است با آن چهره‌ی افروخته؟!
اینکه حالا مثل طفلی خفته بر دامان اوست

خون دل آب گوارایی که او نوشیده است
رنج و غم قوت فراوانی که هر دم نان اوست

از عسل خرمای زهرآلود شیرین‌تر شده
چون شهادت انتهای درد بی‌پایان اوست

خواستم اول بگویم میزبان... دیدم ولی-
خاک ایران میهمان لطف فرزندان اوست

سیده‌تکتم حسینی

کفش‌های تا به تا...
ما را در سایت کفش‌های تا به تا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4unread0 بازدید : 118 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:44